کلام ناب اسلامی
ثامن تم
طراح قالب
ثامن تـــم

اسماعیل بن غزوان بصرى گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که مى‏فرمود: زنى از جنّیان که عفرا نام داشت به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب مى‏شد و سخن آن حضرت را مى‏شنید و به نزد شایستگان جنّ مى‏آمد و آنها به دست او اسلام را مى‏پذیرفتند، مدّتى پیامبر او را ندید، از جبرئیل در مورد او پرسید، عرض کرد: او به زیارت یکى از خواهران دینى خود که به خاطر خدا او را دوست مى‏دارد رفته است.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خوشا به حال کسانى که به خاطر خدا یک دیگر را دوست مى‏دارند! به راستى که خداوند متعال در بهشت ستونى از یاقوت سرخ آفریده که هفتاد هزار کاخ بر آن استوار است و در هر کاخى هفتاد هزار اتاق است که خداوند این‏ها را براى کسانى که به خاطر او به یک دیگر مهر ورزیده و به زیارت یک دیگر مى‏روند، آفریده است. اى عفرا! چه دیدى؟ گفت: ابلیس را در دریاى سبز بر روى سنگى سفید دیدم که دستان خود را به آسمان بلند کرده و مى‏گفت: خداى من! آنگاه که تو به سوگند خود وفا کرده و مرا به دوزخ وارد کنى، پس من تو را به حق محمّد، على، فاطمه، حسن و حسین سوگند خواهم داد که مرا از آن رهایى بخشیده و با آنان محشور گردانى. من به او گفتم: اى حارث! این نام‏هایى که خدا را با آنها فرا مى‏خوانى چیست؟ او به من گفت: من این نام‏ها را هفت هزار سال پیش از آنکه خداوند آدم را بیافریند، بر پایه عرش دیدم، و دانستم که آنها گرامى‏ترین آفریدگان در پیشگاه خدا هستند. اینک خدا را به حق آنان.
پیامبر فرمود: سوگند به خدا! اگر همه مردم روى زمین خدا را به این نام‏ها سوگنددهند، خداوند آنها را پاسخ مى‏دهد
.
خصال-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 489تا491



دوشنبه 91/1/28 .:. 4:40 صبح .:. خادمة الزهراء نظرات ()

حضرت علىّ علیه السّلام در خطبه دیگرى فرمود:
ستایش مخصوص خداوندى است که حواسّ؛ وى را درک نکند و مکانها وى را در برنگیرد، دیده‏ها او را نبیند و پوششها وى را مستور نسازد، با حدوث آفرینش ازلیّت خود را آشکار ساخته و با حدوث خلقت، وجود خود را نشان داده است، همانند بودن آفریده‏ها دلیل بر آن است که براى او همانندى نیست، همو که در وعده‏هایش صادق و بالاتر از آن است که بر بندگان خود ستم کند. در باره مخلوقاتش به عدل و داد رفتار مى‏کند و در اجراى احکام به عدالت بر آنها حکم مى‏نماید، حادث بودن اشیاء گواه بر همیشگى او و ناتوانى آنها نشانه قدرت او و نابودى قهرى موجودات شاهد و گواه دوام اوست.
یکى است امّا نه به شماره، همیشگى است ولى نه این که زمانى دارد، برقرار است ولى چیزى نگهدارنده او نیست، چشم دل وى را دریابد نه حواسّ ظاهر،آنچه مشاهده مى‏گردد بربود ولى گواهند نه بر حضور وى. اندیشه‏ها بر او احاطه ندارند بلکه با آثار عظمتش بر آنها متجلّى شده، با نیروى عقل مسلّم شده، که کنه ذاتش را درک نتوان کرد و اندیشه‏هاى ژرف‏اندیشى را که ادّعاى پى بردن و احاطه بر کنه ذات را دارند به محاکمه مى‏کشد! [او بزرگ است‏] امّا نه به این معنى که حدّ و مرز جسمش طولانى است [او با عظمت است‏] امّا نه آن عظمتى که جسدش را بزرگ جلوه دهد، نه؛ بلکه شأن و مقامش بزرگ و حکومتش با عظمت است. قسمتى از همین خطبه در استدلال به پروردگار متعال از راه آفرینش حیرت‏انگیز بعضى از جانداران هر گاه این مردم در عظمت قدرت و بزرگى نعمت او مى‏اندیشیدند به راه راست بازمى‏گشتند و از آتش سوزان مى‏ترسیدند، امّا دلها بیمار و چشمها معیوب است. آیا به مخلوقات کوچکش نمى‏نگرند که چگونه آفرینش آنها را استحکام بخشیده و ترکیب و به هم پیوستگى آنها را متقن گردانیده است و گوش و چشم براى آنان به وجود آورده و استخوان و پوستشان را نظام بخشیده.

احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 441تا442


دوشنبه 91/1/28 .:. 3:41 صبح .:. خادمة الزهراء نظرات ()

«احتجاج امیرالمومنین در باره توحید خداوند و تنزیه پروردگار از آنچه سزاوار» «مقام اولوهیّت نبوده و مخصوص مخلوق است؛ از جبر و تشبیه و حرکت و متغیّر شدن» «و زوال و از حالى به حال دیگر منتقل گشتن، که در ضمن کلمات و محاورات خود بیان فرموده است»
حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که ستایشگران از مدحش عاجزند و حسابگران زبردست نعمتهاى او را احصاء نتوانند کرد، و حقّ انعام و احسان او را افراد مراقب و کوشش‏کنندگان هر چند خود را خسته کنند نتوانند نمود. پروردگارى که به علوّ همّت و بلند بودن مقصد نتوان ذات پاک او را درک کرد، و به وسیله تعمّق افکار و کنجکاوى عقول نشود به حقیقت او رسید، خداوندى که براى صفات او حدّ معیّن و مقدار محدودى نیست، و اوصاف او را نشود با لفظ و بیان معرّفى کرد، و براى صفات او وقت ممتد و مدّت و زمان معیّنى نباشد. مخلوقات را با قدرتش آفرید، بادها را با رحمتش به حرکت در آورد، و اضطراب و لرزش زمین را به وسیله کوهها، آرامش بخشید. آغاز دین؛ شناختن پروردگار جهانیان است، و کمال معرفتش تصدیق ذات او، و کمال تصدیق ذاتش، توحید و شهادت بر یگانگى اوست، و کمال توحید و شهادت بر یگانگیش اخلاص است، و کمال اخلاصش آن است که وى را از صفات ممکنات پیراسته دارند،چه اینکه هر صفتى گواهى مى‏دهد که غیر از موصوف است و هر موصوفى شهادت مى‏دهد که غیر از صفت است، آن کس که خداى را به صفتى وصف کند وى را به چیزى مقرون دانسته، و آن کس که وى را مقرون به چیزى قرار دهد، تعدّد در ذات او قائل شده، و هر کس تعدّد در ذات او قائل شود، اجزایى براى او تصوّر کرده، و هر کس اجزایى براى او قائل شود وى را نشناخته است.
و کسى که او را نشناسد بسوى او اشاره مى‏کند، و هر کس به سویش اشاره کند، برایش حدّى تعیین کرده، و آنکه او را محدود بداند وى را به شمارش آورده و آن کس که بگوید: خدا در کجا است؟ وى را در ضمن چیزى تصوّر کرده، و هر کس بپرسد بر روى چه قرار دارد؟ جایى را از او خالى دانسته، همواره بوده است و از چیزى به وجود نیامده، و وجودى است که سابقه عدم براى او نیست، با همه چیز هست امّا نه اینکه قرین آن باشد، و مغایر با همه چیز است، امّا نه اینکه از آن بیگانه و جدا باشد، انجام دهنده است، امّا نه به آن معنى که حرکات و ابزارى داشته باشد، بینا است حتّى در آن زمانى که موجود قابل رؤیتى وجود نداشت، تنها است زیرا کسى وجود نداشته تا به او انس گیرد، و از فقدانش ترسان و ناراحت شود. پروردگار متعال خلق را ایجاد نمود و بدون نیاز به اندیشه، و فکر و استفاده از تجربه، آفرینش را آغاز کرد، و بى‏آنکه حرکتى ایجاد کند و تصمیم آمیخته با اضطرابى در او راه داشته باشد، جهان را ایجاد نمود، پدید آمدن هر یک از موجودات را به وقت مناسب خود موکول ساخت و در میان موجودات، با طبایع متضادّ هماهنگى برقرار نموده و در هر کدام؛ طبیعت و غریزه مخصوص به خودشان آفرید، و آن غرایز را ملازم و همراه آنها گردانید،او پیش از آنکه آنان را بیافریند؛ از تمام جزئیّات و جوانب آنها آگاه بود، و به حدود و پایان آنها احاطه داشت و به اسرار درون و برون آنها آشنا بود.
ادامه مطلب...

دوشنبه 91/1/28 .:. 3:31 صبح .:. خادمة الزهراء نظرات ()


از امام جواد علیه السّلام نقل است که روزى حضرت أمیر علیه السّلام به همراهى فرزندشان حسن و سلمان فارسىّ- در حالى که به دست سلمان تکیه داده بودند- به مسجد الحرام وارد شده و جلوس فرمود، ناگاه مردى خوش سیما و خوش لباس پیش آمد و بر آن حضرت سلام کرد، سپس گفت:
اى أمیر المؤمنین، من از شما سه سؤال دارم، اگر جواب دادید دریابم که مردم در باره تو مرتکب کارى شدند که من حکم مى‏کنم که آنان در دنیا و آخرت ایمن نخواهند بود، و اگر از عهده جواب بر نیامدى دریابم که تو با آنان برابرى.
حضرت فرمود: از هر چه مى‏خواهى بپرس.
گفت: وقتى انسان مى‏خسبد، روحش به کجا مى‏رود؟ و چگونه به خاطر مى‏آورد و فراموش مى‏کند؟ و چگونه اولاد آدمى شبیه به عموها و دائیهاى خود مى‏شود؟ حضرت أمیر رو به جانب امام مجتبى کرده و فرمود: اى أبا محمّد پاسخش را بده.
امام مجتبى علیه السلام فرمود: امّا در مورد اینکه انسان پس از خوابیدن روحش به کجا مى‏رود، بدان که روح آدمى مرتبط به ریح است و ریح با هواء، تا وقتى که صاحب آن روح براى بیدارى به جنبش در آید، اگر خداى تعالى اجازه فرماید که آن روح به صاحبش برگردد، همان روح ریح را جذب نموده و آن ریح هوا را، و روح مراجعت نموده و در بدن صاحبش جاى مى‏گیرد، و اگر خداوند اجازه بازگشت روح را به بدن صاحبش ندهد، هواء ریح را جذب مى‏کند و ریح نیز روح را به سمت خود مى‏کشد و روح تا وقت برانگیخته شدن در قیامت؛ به بدن صاحبش بر نمى‏گردد.
و امّا پاسخ به آنچه در باره فراموشى و بخاطر آوردن کردى این است که: قلب انسان در جعبه و حقّه کوچکى قرار دارد، و بر آن حقّه سرپوشى نهاده شده است، اگر شخص صلوات کاملى بفرستد آن سرپوش از روى حقّه کنار رفته و قلب روشن مى‏شود و آدمى آنچه را از یاد برده بخاطر آورد، و چنانچه صلوات بر محمّد و آل او نفرستد یا آنکه‏ صلواتش ناقص باشد آن سرپوش بر روى آن حقّه بیفتد و قلب در تاریکى مى‏رود و انسان آنچه بیاد داشته را فراموش مى‏کند. و امّا جهت شباهت برخى از فرزندان به عموها و دائیها این است که هر گاه انسان با دلى آسوده و عروق و رگهایى آرام و بدنى غیر مضطرب با همسر خود نزدیکى نماید نطفه در کیسه رحم ساکن شده و فرزند شبیه به پدر و مادر خود مى‏شود، و چنانچه عمل نزدیکى با دلى ملتهب و رگهایى ناآرام و جسمى مضطرب انجام شود در این صورت نطفه مضطرب شده و بر یکى از رگها قرار مى‏گیرد، که اگر آن رگهاى عموها باشد شبیه عموها شده و اگر بر رگهاى دائیها قرار بگیرد شبیه ایشان مى‏شود.
آن فرد سائل گفت: شهادت مى‏دهم که هیچ معبودى جز اللَّه نیست همان طور که پیش از این نیز بدان گواه بودم، و اینکه محمّد رسول خدا است و در گذشته نیز بر این اعتقاد بودم، و- با اشاره به حضرت أمیر گفت: گواهى مى‏دهم که تو وصىّ و جانشین بحقّ رسول خدایى و پیوسته نیز بدان معترف بودم،- و با اشاره به حضرت مجتبى گفت:و شهادت مى‏دهم که تو وصىّ پدرت و جانشین اویى! و شهادت مى‏دهم که حسین بن علی وصىّ و جانشین پدرش پس از تو است، و شهادت مى‏دهم که علىّ بن حسین جانشین امام حسین است، و اینکه پس از او محمّد بن علىّ؛ قائم به امر علىّ بن الحسین است، و گواهى مى‏دهم که پس از او جعفر بن محمّد جانشین محمّد بن علىّ است، و شهادت مى‏دهم که پس از او موسى بن جعفر جانشین وى مى‏باشد، و شهادت مى‏دهم که پس از او علىّ بن موسى جانشین وى است، و شهادت مى‏دهم که پس از او محمّد بن- علىّ جانشین او است، و گواهى مى‏دهم که پس از او علىّ بن محمّد جانشین محمّد بن على است، و شهادت مى‏دهم که پس از او حسن بن على قائم به امر علىّ بن محمّد است، و شهادت مى‏دهم بر مردى از اولاد حسن بن على که کنیه و اسم او بر زبان رانده نشود تا اینکه امر او ظاهر شده و تمام دنیا را پس از انباشته شدن از ظلم و جور، مملوّ از قسط و داد سازد، و سلام و رحمت و برکات خداوند بر تو باد اى أمیر المؤمنین! سپس برخاست و رفت.
حضرت أمیر به امام حسن علیهما السّلام فرمود: اى أبا محمّد برو دنبالش ببین کجا مى‏رود؟
او بدنبالش رفت ولى اثرى از او نیافته و گفت: همین که پایش را از مسجد بیرون گذاشت دیگر متوجّه نشدم به کجا رفت، و خدمت پدر رسیده و جریان را باز گفتم.
آن حضرت فرمود: اى ابا محمّد آیا دریافتى او که بود؟ گفتم: خدا و رسول و أمیر المؤمنین داناترند، فرمود: او خضر (علیه السّلام) بود.

احتجاج-ترجمه جعفرى، ج‏2، ص: 3تا7


دوشنبه 91/1/28 .:. 1:58 صبح .:. خادمة الزهراء نظرات ()

 

متن عربى
1، 15 92/ 36- المناقب «2» لابن شهرآشوب الخرائج «3» رُوِیَ أَنَّ عَلِیّاً اسْتَقْرَضَ مِنْ یَهُودِیٍّ شَعِیراً فَاسْتَرْهَنَهُ شَیْئاً فَدَفَعَ إِلَیْهِ مُلَاءَةَ «4» فَاطِمَةَ رَهْناً وَ کَانَتْ مِنَ الصُّوفِ فَأَدْخَلَهَا الْیَهُودِیُّ إِلَى دَارٍ وَ وَضَعَهَا فِی‏بَیْتٍ فَلَمَّا کَانَتِ اللَّیْلَةُ دَخَلَتْ زَوْجَتُهُ الْبَیْتَ الَّذِی فِیهِ الْمُلَاءَةُ بِشُغُلٍ فَرَأَتْ نُوراً سَاطِعاً فِی الْبَیْتِ أَضَاءَ بِهِ کُلُّهُ فَانْصَرَفَتْ إِلَى زَوْجِهَا فَأَخْبَرَتْهُ بِأَنَّهَا رَأَتْ فِی ذَلِکَ الْبَیْتِ ضَوْءاً عَظِیماً فَتَعَجَّبَ الْیَهُودِیُّ زَوْجُهَا وَ قَدْ نَسِیَ أَنَّ فِی بَیْتِهِ مُلَاءَةَ فَاطِمَةَ فَنَهَضَ مُسْرِعاً وَ دَخَلَ الْبَیْتَ فَإِذَا ضِیَاءُ الْمُلَاءَةِ یَنْشُرُ شُعَاعُهَا کَأَنَّهُ یَشْتَعِلُ مِنْ بَدْرٍ مُنِیرٍ یَلْمَعُ مِنْ قَرِیبٍ فَتَعَجَّبَ مِنْ ذَلِکَ فَأَنْعَمَ النَّظَرَ فِی مَوْضِعِ الْمُلَاءَةِ فَعَلِمَ أَنَّ ذَلِکَ النُّورَ مِنْ مُلَاءَةِ فَاطِمَةَ فَخَرَجَ الْیَهُودِیُّ یَعْدُو إِلَى أَقْرِبَائِهِ وَ زَوْجَتُهُ تَعْدُو إِلَى أَقْرِبَائِهَا فَاجْتَمَعَ ثَمَانُونَ مِنَ الْیَهُودِ فَرَأَوْا ذَلِکَ فَأَسْلَمُوا کُلُّهُمْ‏

ترجمه‏
ابن شهر آشوب و قطب الدین راوندى گویند:
روایت شده که على علیه السّلام مقدارى جو از یک یهودى قرض کرد، یهودى مزبور گفت:
باید در ازاى آن چیزى را به عنوان رهن در نزد من بگذارى. و على علیه السّلام چادر حضرت فاطمه علیها السّلام را که پشم بود به او داد. آن شخص چادر را گرفته و به خانه برده، در اطاقى گذاشت. به هنگام شب زن آن شخص براى انجام کارى داخل اطاق مذکور گردید و نورى را دید که اطاق را روشن کرده، فورا از اطاق خارج شد و آنچه را دیده بود به شوهرش اطلاع داد، مرد یهودى که فراموش کرده بود چادر فاطمه علیها السّلام در آن اطاق است تعجّب نمود و به سرعت برخاسته داخل آن اطاق گردید و بلافاصله دریافت که آن نور از چادرى ساطع مى‏شود که على علیه السّلام آن را گرو گذاشته است. پس آن مرد یهودى و همسرش از خانه خارج شده و هر یک به سوى اقوام خویش شتافته و آنها را از معجزه‏اى که دیده بودند آگاه نمودند، و در اثر این واقعه هشتاد نفر از آنها به اسلام متمایل گردیده و ایمان آوردند 

  زندگانى حضرت زهرا علیها السلام(روحانى)، ص: 229


چهارشنبه 91/1/23 .:. 7:46 صبح .:. خادمة الزهراء نظرات ()


از حسن بصرى روایت شده: در میان امت کسى عابدتر از زهرا سلام الله علیها نبود، او آنقدر در محراب عبادت به نماز مى‏ایستاد که پاهایش ورم مى‏کرد.
از امام حسن علیه السلام روایت شده که فرمود: مادرم شبها تا صبح به عبادت بود، یک شب جمعه او را تا هنگام سپیده در حال قیام و قعود دیدم که مرتبّ براى مردان و زنان مؤمن دعا مى‏کرد، با مشاهده این وضع از او پرسیدم: مادر چرا براى ما دعا نمى‏کنى؟
فرمود: پسرم اوّل همسایه، سپس خانه! نقل کرده‏اند وقتى آیه یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ .... [1]: اى کسانى که ایمان آورده‏اید، صداى خود را نزد پیامبر بلند نکنید و او را مانند یکى از خود صدا نزنید)، نازل شد مسلمانان موظّف شدند که آن حضرت را (یا محمّد) صدا نزنند و پیامبر را با عنوان (رسول اللَّه) مخاطب قرار دهند، فاطمه سلام الله علیها  نیز با رسیدن این فرمان، پیامبر را به جاى آنکه به نام (یا ابتاه: اى پدر) صدا بزند، با عنوان یا (رسول اللَّه) مخاطب نمود، پیامبر  صلی الله علیه و آله با شنیدن این عنوان، از زهرا در این باره پرسش کرد، آن حضرت فرمود:
چون مى‏خواهم از دستور الهى اطاعت کنم، پیامبر فرمود: فاطمه جان این دستور متوجّه تو نیست، من بیشتر دوست دارم از دهان تو کلمه (پدر) را بشنوم.
راستگویى: باید دانست منقبت و فضیلتى، با ارزش است که دوست و دشمن به آن اعتراف نمایند، عایشه دختر ابو بکر، بعد از وفات حضرت خدیجه نخستین زنى بود که به عقد پیامبر صلی الله علیه و آله در آمد و به همین جهت اغلب نسبت به خدیجه  سلام الله علیها  و دختر دلبند او فاطمه سلام الله علیها  رشک برده و حسادت مى‏ورزید.
با این حال عایشه مى‏گوید: من هیچ کس را راستگوتر از فاطمه ندیدم، مگر کسى که او را به وجود آورده است (یعنى رسول خدا صلی الله علیه و آله).

قصص الأنبیاء(قصص قرآن)724

__________________________________________________
[1] سوره حجرات، آیه 2.


دوشنبه 91/1/21 .:. 8:39 صبح .:. خادمة الزهراء نظرات ()

 
بارها از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده شد: که فاطمه سلام الله علیها سرور زنان بهشت است، چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از جنگ یا سفرى بازمى‏گشت، نخست به مسجد مى‏رفت و دو رکعت نماز مى‏گزارد و آنگاه به خانه فاطمه  سلام الله علیها مى‏رفت و او را در آغوش مى‏فشرد و سپس به منزل خود نزد همسرانش مى‏رفت، امّا هر گاه قصد سفر یا عزیمت به جنگ را داشت، نخست با سایرین وداع مى‏فرمود و آخر از همه با فاطمه سلام الله علیها خداحافظى مى‏نمود. در کتاب استیعاب از عایشه نقل شده: محبوبترین زنان در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه بود و محبوبترین مردان در نزد پیامبر شوهر فاطمه، على علیه السلام بود.
بارها از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده شد که فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر کس او را شاد و راضى کند، مرا شادمان نموده و هر کس او را آزار دهد، مرا آزرده است و نیز به مناسبتهاى مختلف مى‏فرمود: (فداها ابوها!: پدرش به فدایش).
پس به اعتراف دوست و دشمن هیچ کس در نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله از فاطمه محبوبتر نبود. از امام صادق  علیه السلام  روایت شده: روزى پیامبر صلی الله علیه و آله به خانه فاطمه سلام الله علیها وارد شد، مشاهده کرد فاطمه لباسى از پشم شتر در بر دارد و با دست خود آسیاب مى‏کند و در همان حال به فرزندش شیر مى‏دهد، رسول خدا صلی الله علیه و آله از مشاهده این وضع گریست و فرمود: دخترم، تلخى دنیا را به جهت شیرینى آخرت بچش، فاطمه سلام الله علیها فرمود:
خداوند را به جهت نعماتش ثنا مى‏گویم، آنگاه آیه شفاعت وَ لَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضى‏ نازل شد.

قصص الأنبیاء(قصص قرآن) 720


دوشنبه 91/1/21 .:. 8:10 صبح .:. خادمة الزهراء نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 52
کل بازدیدها: 175783