سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلام ناب اسلامی
ثامن تم
طراح قالب
ثامن تـــم

می‏سوزد هنوز! 

در عزایت این دل دیوانه می‏سوزد هنوز  

شمع، خاموش ست و این پروانه می‏سوزد هنوز!

در میان سینه، قلب داغدار شیعیان  

از برای محسن دُر دانه، می‏سوزد هنوز

ناله‏ی جانسوز زهرا می‏رسد هر دم به گوش  

از شرارش این دل دیوانه می‏سوزد هنوز

مرغ خونین بال و پر را، ز آشیان صیاد برد  

در میان شعله‏ها، کاشانه می‏سوزد هنوز!

ز آن شرر کاندر گلستان و لا افروختند  

گل فتاد از شاخه و، گلخانه می‏سوزد هنوز

در غم زهرا ز سوز آشنا کم گو (فراز)!  

در عزای فاطمه، بیگانه می‏سوزد هنوز!

سید تقی قریشی (فراز)

یاس کبود(برگزیده مراثی حضرت زهرا):زهرا در بستر شهادت:ص 106


یکشنبه 92/12/25 .:. 1:2 صبح .:. خادمة الزهراء نظرات ()

نگاه! 

درون کوچه به زهرا، عدو چو راه گرفت  

سخن مگوی ز سیلی، بگو که: ماه گرفت!

به رهگشای سعادت که در طریق رضاست  

به حیرتم که مگر ممکن ست راه گرفت؟!

ز بعد فاطمه شد تنگ، سینه‏ی حیدر  

نبود محرم رازش که راه چاه گرفت

ز دود ماتم جانکاه دردمندی بود  

اگر مدینه ز غم هاله‏ی سیاه گرفت

چه شد که مرغ شباهنگ از نوا افتاد؟!  

ز فرط غصّه مگو راه ناله، آه گرفت

نگاه زینب، آیا چه کرد با حیدر؟!  

که صبر و طاقتش از کف به یک نگاه گرفت

پناه چون که بنود از برای محسن، رفت  

سوی خدیجه، در آغوش وی پناه گرفت

محمد آزادگان (واصل)

یاس کبود(برگزیده مراثی حضرت زهرا):زهرا در بستر شهادت:ص105


یکشنبه 92/12/25 .:. 12:57 صبح .:. خادمة الزهراء نظرات ()

نگران! 

چون بر او خصم قسم خورده‏ی دین، راه گرفت  

بانگ برداشت مؤذّن که: رخ ماه گرفت!

چشم هستی نگرانست که این واقعه چیست؟!  

وانکه دامن زده بر آتش این فاجعه کیست؟!

در سماوات، ملایک همه بی‏تاب و سکون  

که دم آخر عمرست و، دم کن فیکون!

ماسوا، رفته فرو یکسره در بُهت و سکوت  

تا چه آید به سر عالم ملک و ملکوت؟!

رزق را کرده دریغ از همه کس میکائیل  

عنقریب ست که در صور دمد، اسرافیل!

مریم از خاک، سراسیمه سر آورده برون  

شسته با اشک ز رخساره‏ی خود گرد قرون

که: چرا آتش آشوب قیامت، تیزست؟!  

مگر این لحظه، همان لحظه‏ی رستاخیزست؟!

این خدیجه‏ست که از درد به جان آمده است  

از جنان، موی کنان مویه کنان آمده است

کز چه رو رشته‏ی ایجاد ز هم بگسسته ست؟!  

نکند قائمه‏ی عرش خدا بشکسته ست؟!

روز همچون شب مُُْظُْلَم به نظر می‏آید  

عمر هستی مگر امروز به سر می‏آید؟!

تیغ عریان خلافت به عداوت تیزست  

خصم، از پا فکن و صف شکن و خونریزست!

آنکه آن روز در آن معرکه، یاری می‏کرد  

سیل بنیان کنِ این حادثه، جاری می‏کرد!

کیست در پشت در ای فضّه! که جبریل امین  

دوخته، دیده‏ی حیرت زده‏ی خود به زمین؟!

خانه‏ی کیست که در آتش کین می‏سوزد؟!  

نکند کعبه ارباب یقین می‏سوزد؟!

پاسخ اینهمه پرسش ز درِ سوخته پرس  

از درِ سوخته‏ی لب ز سخن دوخته، پرس

گر چه چون سوختگان مُهر سکوتش به لب ست  

لیکن از فرط بر افروختگی مُلتَهب ست!

می‏توان یافت از آن شعله که بر خرمن اوست  

که چها آمده از دست ستم بر سر دوست!

از سقیفه ست هنوز آتش آشوب، بلند!  

دست بیداد، رها پای عدالت، دربند!

محمد علی مجاهدی (پروانه)

یاس کبود(برگزیده مراثی حضرت زهرا):زهرا در بستر شهادت:ص103-104


یکشنبه 92/12/25 .:. 12:31 صبح .:. خادمة الزهراء نظرات ()

آیینه شکست! 

مخزن سر خدا را چو عدو سینه شکست  

آه برخاست بر افلاک که، آیینه شکست!

این همان آینه‏ی غیب نمای ازلی‏ست  

که در او شعشعه‏ی نور نبیّ ست و ولی ست

این همان سینه‏ی سیناست که در وادی طور  

صد چو موسی اَرِنی گو نپذیرد به حضور

این همان طور تجلی ست که هنگام شهود  

بر رخ عارف سالک درِ اشراق گشود

حیف و صد حیف! که این آینه را بشکستند  

درِ اشراق و تجَلّی به رخ ما، بستند

کاش آن دم که عدو مرکب کین را می‏راند  

قلب هستی به هماندم ز طپیدن، می‏ماند

نوبت دبدبه‏ی دشمن بد اختر بود  

که عدو، دایه‏ی دلسوزتر از مادر بود!

محمد علی مجاهدی (پروانه)

یاس کبود(برگزیده مراثی حضرت زهرا):زهرا در بستر شهادت:ص102


شنبه 92/12/24 .:. 11:59 عصر .:. خادمة الزهراء نظرات ()

یا زهرا! 

فاطمه! ای زبان درد علی  

داغ تفسیر آه سرد علی

ای که پروانه وار می‏سوزی  

در شبستان داغ و درد علی

پشت در، خون سرخ تو ز آن ریخت  

تا نبینند روی زرد علی!

ای که هستی تو از بیاض وجود  

بهترین انتخاب فرد علی

در زمین، هم رکاب او بودی  

نرسید آسمان به گرد علی!

کس چو زهرا نبود، چون زهرا!  

که علی بود هم نبرد علی!

جان مولا! نظاره کن بر ما  

عاشقان توایم یا زهرا!

ناصر فیض (فیض)


شنبه 92/12/24 .:. 6:55 عصر .:. خادمة الزهراء نظرات ()

شکوفه ‏ی قرآن 

رنج گران خویش، تو با دیگران بگوی  

وز لطمه‏های آن بدن ناتوان بگو

ای نغمه ساز شب! چه شد آن ناله‏های زار؟  

ای سرمدی بهار، حدیث خزان بگو

بگشای لب، که وقت مناجات شب رسید  

برخیز و راز دل به خدای جهان بگو

بگشای ای شکوفه ‏ی قرآن، لباس خویش  

تفسیر نور و کوثر پر قدر آن گبو

ای مه! چراغ عترت و قرآن خموش شد  

شب تا سحر بگرد و به هفت آسمان بگو

سوزد علی ز داغ تو ای دخت مصطفی  

با این غم خود، سخن ای خسته جان بگو

وقت نماز از چه به خواب ست فاطمه؟!  

امشب تو ای بلال بیا یک اذان بگو!

در بین نوکران تو زهرا! نشسته‏ام  

یکبار وقت دادن فرمان، (حسان) بگو!

حبیب چایچیان (حسان)

یاس کبود(برگزیده مراثی حضرت زهرا):زهرا در بستر شهادت:ص99


شنبه 92/12/24 .:. 6:45 عصر .:. خادمة الزهراء نظرات ()

چه پاداش گرانقدری! 

دلم از خون شده دریا و، چشمم چشمه‏ی جویی  

خدا را تا بگریم بیشتر از اشک! نیرویی!

قدَم خم گشته در پای سرشک خود، بدان مانم  

که سروی، قامتش درهم شکسته بر لب جویی

چنان در شهر خود گشتم غریب و بیکس و تنها  

که غیر از چشم گریانم ندارم یار دلجویی

الهی! انتقامم را از آن بیدادگر بستان  

که نه دستی برایم مانده، نه پهلو، نه بازویی

فتادم زیر ضرب تازیانه، بارها از پا  

ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی

به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه  

که اینجا کشته‏ی راه ولایت گشته، بانویی

گرفتم در میان کوچه، پاداش رسالت را!  

چه پاداش گرانقدری! چه بازو بند نیکویی!

مدینه! ثبت کن این را، که در امواج دشمنها  

حمایت کرد از دست خدا بشکسته بازویی

غلامرضا سازگار (میثم)

یاس کبود(برگزیده مراثی حضرت زهرا:زهرا در بستر شهادت:ص98

جمعه 92/12/23 .:. 10:36 عصر .:. خادمة الزهراء نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 6
بازدید دیروز: 67
کل بازدیدها: 165244