کلام ناب اسلامی | ||
طبق روایاتیکه دلالت دارد بر آنکه ابو بکر و عمر و عثمان در حکم و علم به أمیر المؤمنین علیه السلام رجوع مىکردند، در «غایة المرام» از مسند احمد حنبل با سلسله اسناد خود روایت کند، از یحیى بن سعید بن مسیب قال: کانَ عُمَرُ یَتَعَوذُ بِاللهِ مِنْ مُعْضَلَةٍ لَیْسَ لَها ابو الْحَسَن [1] عمر در هر مشکلهاى پیش مىآمد، و أمیر المؤمنین علیه السلام براى حلّ آن حاضر نبودند به خدا پناه مىبرد و نیز از موفّق بن احمد، با سلسله سند متّصل خود روایت کرده است، از زید بن على از پدرش، از جدش، از علىّ بن أبى طالب علیه السلام که فرمود: در زمان حکومت عمر، زن آبستنى را به نزد او آوردند که اعتراف بر زناى خود نماید زن اعتراف بفجور نمود، و عمر امر کرد تا او را ببرند و رَجم کنند، زن در راه با علىّ بن أبى طالب برخورد کرد. حضرت فرمود: این زن چه کرده است که او را براى حد مىبرند؟ گفتند: زنا کرده است، و عمر امر کرده است که باید او را سنگسار کرد أمیر المؤمنین زن را نزد عمر برگردانده و فرمودند: آیا تو امر کردى که او را سنگسار کنند؟ عمر گفت: آرى چون خود زن اعتراف به گناه خود نموده است فقال على: هَذا سُلطانُکَ عَلَیْها فَما سُلْطانُکَ عَلَى الَّذى فى بَطْنِها، وَ لَعَلَّکَ انْتَهَرْتَها وَ اخَفْتَها فقال عُمَرُ: قد کانِ ذاکَ. قال: اوَ ما سَمِعْتَ رَسولَ الله صلى الله علیه و آله یقول: لا حَدَّ عَلى مُعتَرِفٍ بَعْدَ بَلاء انَّهُ مَنْ قیُّدَتْ اوْ حُبِسَتْ اوْ تُهُدِّرَتْ فَلا اقْرارَ لَهْ، فَخَلّا سَبیلها ثمّ قال عمر: عَجَزَتِ النَّساءُ انْ تَلِدَ مِثْلَ عَلىِ بن أبى طالبٍ رضى الله عنه لَو لا عَلىٌّ لَهَلَک عُمَرُ [2] أمیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: اى عمر! اعتراف او بر گناه موجب شد که تو بتوانى بر خود او حد جارى کنى، پس چه چیز موجب شده است که بر طفلى که در رَحِم خود دارد مسلّط گردى، و آن بیگناه را بواسطه حدّ زدن بر مادرش بکشى؟ و شاید تو با شدّت او را دور راندهاى و او را ترسانیدهاى که حقیقت را در واقع پنهان داشته، و از اعتراف به زنا خوددارى ننموده است. عمر گفت آرى چنین بوده است. حضرت فرمود: آیا نشنیدهاى که رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: هر کسیکه اقرار و اعترافش بگناه از روى شکنجه و ترس باشد بر او حدّ جارى نمىشود؟ هر کس را که براى اقرار و اعتراف بگناه در زنجیر و غلّ بکشند، یا او را زندان کنند یا او را تهدید نمایند، اقرار او نافذ نیست. على چون این کلمات را فرمود، آن زن را رها کرد، و عمر چون این کلمات را شنید گفت: زنان عاجزند از آنکه بتوانند مانند على بن أبى طالب فرزندى بزایند؛ اگر على نبود هر آینه عمر هلاک مىشد. و نیز از طریق خاصّه از محمد بن یعقوب با سند متّصل خود از حضرت صادق روایت نموده است، که در زمان خلافت ابو بکر مردى شراب نوشیده بود، او را به نزد ابو بکر آوردند. ابو بکر پرسید آیا تو خمر نوشیدهاى؟ گفت آرى. ابو بکر گفت: خمر نوشیدن حرام است. مرد گفت: من اسلام اختیار کردهام و اسلام من قوى است لکن منزلگاه من در جائیست که همه مردم خمر مىنوشند، و آن را حلال مىشمرند؛ من اگر مىدانستم که نوشیدن خمر حرام است، البته اجتناب مىنمودم. ابو بکر روى به عمر نمود و گفت: رأى تو درباره این مرد چیست؟ عمر گفت: مشکله ایست که راه حلّ آن جز در نزد ابو الحسن پیدا نشود، على را بخوانید و سپس عمر گفت: حُکم و قضاءِ واقعْ در خانه علىّ قرار دارد. حضرت صادق علیه السلام فرمودند: ابو بکر و عمر برخاستند، و آن مرد را با خود آوردند، و جماعتى که در محضر بودند همگى به نزد أمیر المؤمنین علیه السلام آمدند، ابو بکر داستان را معروض داشت، و آن مرد نیز قصّه خود را بازگو کرد. حضرت فرمودند، بفرستید با او کسى را در مجالس مهاجرین و انصار تا تفحّص کند که آیا تا به حال از آنان کسى آیه حرمت خمر را بر آن مرد خوانده است؟ و اگر خوانده است بر خواندنش شهادت دهد. همین دستور را اجرا کردند، و هیچکس از مهاجرین و انصار گواهى بر قرائت و تلاوت آیه تحریم خمر درباره وى نداد. حضرت أمیر المؤمنین علیه السلام او را آزاد نموده و فرمودند: از این پس اگر خمر بنوشى ما بر تو حدّ جارى خواهیم ساخت [3] و نیز روایاتیکه دلالت دارد بر آنکه حقّ پیوسته با علىّ است و با آنحضرت است هر جا که دور بزند و بگردش درآید. در کتاب «جمع بین صحاح ستّه» که تالیف رزین امام الحرمین است در جزء سوم آن در مناقب أمیر المؤمنین علیه السلام از صحیح بخارى روایت کرده است که قال امیر المؤمنین علیه السلام: سمعتُ رسول الله صلى الله علیه و آله یقول: رَحِمَ اللهُ عَلِیّاً اللّهُمَّ أدِرِ الْحَقَّ مَعَهُ حَیْثُ دارَ [4] أمیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: من از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که مىفرمود: خداى رحمت خود را بر على بفرستد، بار پروردگارا هر جا که على حرکت کند، و بگردد، حقّ را با او بگردش و حرکت درآور. و عجیب آنست که بسیارى از این روایات را خود ابو بکر و عمر و عثمان و عائشه و عمرو عاص و غیر هم از صحابه از رسول خدا روایت کردهاند. در کتاب مقام أمیر المؤمنین على بن أبى طالب عند الخلفا و اولادهم و الصحابة [5] پنجاه حدیث در فضائل أمیر المؤمنین از رسول الله بروایت خلفاء و اولادشان و صحابه، از علماى اهل سنّت و محدّثین آنها روایت کرده، و شواهدى در ذیل هر حدیث بیان نموده است. از جمله روایتى است که عمر باعرابى مىگوید: وَیْحَکَ ما تَدْرى مَنْ هذا؟ هذا مَولاىَ وَ مَوْلى کُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مَنْ لَمْ یَکُنْ مَوْلاهُ فَلَیْسَ بِمُؤْمِنٍ [6] واى بر تو اى مرد عرب! آیا میدانى این مرد کیست؟ اینمرد على بن أبى طالب مولاى من و مولاى هر مؤمنى است و هر کسیکه على مولاى او نباشد آنکس مؤمن نیست. __________________________________________________ [1] غایة المرام ص 530 حدیث اول از باب 41 [2] «غایة المرام» ص 531 حدیث 7 از باب 41 و در ص 27 کتاب «مقام الامام أمیر المؤمنین عند الخلفاء» مرحوم شریف عسگرى گوید: بنا به نقل تذکره «خواص الائمة» ص 87 طبع ایران، عُمَر در قضیه زنى که شش ماهه زائیده بود و حکم برجم او نموده بود و أمیر المؤمنین مانع شدند و سببش را بیان کردند گفت، اللهم لا تبقنى لمعضلة لیس لها ابن أبى طالب، و در «کنز العمال» ج 3 ص 53 مولى على متقى نظیر آن را در مفاد روایت کرده است که: اللهم لا تنزل بىشدة الا و ابو الحسن الى جنبى، و در «ذخائر العقبى» ص 82 گوید: اللهم لا تنزلن بىشدیدة الا و ابو الحسن الى جنبى و نیز از یحیى بن عقیل روایت کرده است، که عمر در قضایاى مشکلى که به على بن أبى طالب مراجعه مىنموده و آن حضرت حل مىکرد مىگفت: لا ابقانى الله بعدک یا على، و از ابو سعید خدرى روایت است که گفت: شنیدم عمر به على پس از سؤالى که کرده بود و جواب شنیده بود مىگفت: اعوذ بالله ان أعیش فى یوم لست فیه یا ابا الحسن. [3] غایة المرام ص 535 حدیث پنجم از باب 42 [4] غایة المرام ص 539 حدیث چهارم از باب 45 [5] مؤلّف آن میرزا نجم الدین شریف عسکرى از علماء برجسته سامراء و دائى زاده پدر حقیر مؤلّف این کتاب است پدرش مرحوم آیة الله میرزا محمّد طهرانى صاحب کتاب «مستدرک البحار» دائى پدر حقیر از علماى اعلام سامرّاء و از برجستگان از شاگردان آیة الله حاج میرزا محمد حسن شیرازى و ربیب ایشان و نمونه بارز از سلف صالحین بودهاند. [6]مقام الامام أمیر المؤمنین عند الخلفاء ص 29 امام شناسى، ج1، ص: 265تا268 جمعه 92/10/27 .:. 8:36 عصر .:. خادمة الزهراء
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|