کلام ناب اسلامی | ||
مرغان هوا و وحوش بیابان براى امام حسین نوحه سرائى نمودند؛ ابن شهرآشوب گوید: چون بنى اسد در روز دوازدهم محرّم آمدند که آن اجساد مطهرّه را دفن کنند، مرغان سفیدى را گرداگرد آن بدنهاى نازنین مشاهده نمودند [1] مجلسى رضوان الله علیه از بعضى از مؤلفات اصحاب روایت مىکند که: رُوى عن طریق أهل البیت: أنّه لمَّا استشهدَ الحسینُ علیه السلام بَقِىَ فى کربلا صَریعاً، و دمُهُ عَلى الأرضِ مَسفُوحاً، و إذاً بَطایرٍ أبیضُ قد أتَى وَ تَمسَّحَ بدَمِهِ؛ و جاءَ و الدَّمُ یَقطُرُ منهُ. فَرأى طُیوراً تَحتَ الظِلالِ، عَلَى الغُصونِ و الأشجَار؛ و کلٌّ مِنهُم یَذکُرُ الحَبَّ و العَلَفَ و الماء. فقال لهم ذلک الطَّیرُ المُتِلَطَّخُ بالدَّمِ: یا وَیلَکُم! أ تشتغِلُونَ بالمَلاهِى، و ذِکرِ الدُّنیا و المَناهِى، و الحُسینُ فى أرضِ کَربَلا فِى هذا الحَرِ مُلقَى عَلَى الرَمضَاء ظَامئٌ مَذبوحُ و دمهُ مَسفُوحٌ فَعادَتِ الطیورُ، کلٌّ منهُم قاصداً کربَلا؛ فرأوا سَیدَنا الحُسینَ مُلقىً فى الأرضِ جُثَّةً بلا رأسِ، و لا غُسلٍ، و لا کفنٍ، قد سَفَّت عَلیهِ السَّوافِى، و بدنُهُ مَرضوصٌ، قد هَشَمَتهُ الخیلُ بحَوافِرها؛ زُوارُهُ وحوشُ القِفار، و نَدبتهُ جنُّ السهولِ و الأوعار قد أضاءَ التُرابُ من أنوارِهِ، و أزهَر الجَوُّ من أزهَارِهِ. فلمَّا رأتهُ الطیور، تَصایَحنَ، و أعلَنَّ بالبکاءِ و الثبورِ و تواقعنَ علَى دَمهِ، یتمَرغنَ فیهِ، و طارَ کُلُّ واحدٍ منهُم إلى ناحِیةٍ یُعلمُ أهلهَا عَن قَتلِ أبِىعَبدالله. [2] از طریق أهل بیت روایت شده است که چون حضرت حسین بن على علیه السلام بشرف شهادت نائل شدند، بدن آن حضرت همینطور روى زمین کربلا افتاده بود و خون آن حضرت بر روى زمین ریخته و مشهود بود؛ تا آنکه یک مرغ پرنده سفید رنگى آمد و بدن خود را بخون آن حضرت مالید و در حالیکه خون قطره قطره از بالهاى او مىچکید بپرواز درآمد. تا رسید بجائى که دید پرندگانى در زیر سایه ها، بر روى درختها و شاخهها نغمه سرائى مىکنند و با یکدیگر سخن از دانه و علف و آب دارند. این مرغ بخون آلوده، به آنها گفت: واى بر شما! آیا شما در این مکان خوش آب و هوا سرگرم خود هستید و از دنیا و لذائذ آن یاد مىکنید، و حسین در زمین کربلا در این هواى گرم بروى ریگها و زمین تفته افتاده، او را تشنه کام سر بریدند، و خون او را بروى زمین ریختند؟ آن پرندگان همگى محلهاى خوش آب و هواى خود را ترک گفته و بسوى کربلا بپرواز درآمدند؛ و دیدند که آقاى ما حسین علیه السلام بروى زمین افتاده جسمى است بدون سر، نه کسى او را غسل داده، و نه کفن نموده، بادهاى بیابان بر آن بدن وزیده و گرد و غبار صحرا را بر آن پیکر نشانده، بدن در زیر سمّ ستوران درهم شکسته و خورد شده و استخوانها کوبیده شده است. زوّارش حیوانات وحشى بیابانها هستند که در اطراف او گرد آمدهاند، و زارى کنندگان بر او طایفه جنّ که در بیابانهاى هموار و در گردنهها و درّهها زندگى مىکنند اما خاک تیره از نور آن حضرت روشن و منور شده، و جو و فضا از اشراقات او تابان و درخشان گردیده است. چون آن پرندگان این منظره عجیب را دیدند، صداهاى خود را بصیحه و فغان بلند کردند، و آشکارا گریه و زارى سر دادند و خود را بخونهاى آن حضرت مالیده و در آن خون غلطه مىخوردند، و سپس همه بپرواز درآمدند، و هر یک از آنان آهنگ ناحیهاى را نموده که اهل آنرا از شهادت حضرت ابى عبد الله علیه السلام با خبر کنند. __________________________________________________ [1] مناقب ج 2 ص 224 [2]بحار الانوار طبع کمپانى ج 10 ص 241 امام شناسى، ج1، ص: 39 چهارشنبه 92/8/15 .:. 3:9 عصر .:. خادمة الزهراء
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|