کلام ناب اسلامی | ||
دعاى امام حسین در صبح عاشورا از حضرت سیّد السّاجدین و زین العابدین علیه السّلام روایتست که: لَمَّا صَبَّحَتِ الْخَیْلُ الْحُسَیْنَ علیه السلام، رَفَعَ یَدَیْهِ وَ قَالَ: اللَهُمَّ أَنْتَ ثِقَتِى فِى کُلِّ کَرْبٍ، وَ أَنْتَ رَجَآئِى فِى کُلِّ شِدَّه، وَ أَنْتَ لِى فِى کُلِّ أَمْرٍ نَزَلَ بِى ثِقَه وَعُدَّه. کَمْ مِنْ هَمٍّ یَضْعُفُ فِیهِ الْفُؤَادُ، وَ تَقِلُّ فِیهِ الْحِیلَه، وَ یَخْذُلُ فِیهِ الصَّدِیقُ، وَ یَشْمُتُ فِیهِ الْعَدُوُّ؛ أَنْزَلْتُهُ بِکَ، وَ شَکَوْتُهُ إلَیْکَ، رَغْبَه مِنِّى إلَیْکَ عَمَّنْ سِوَاکَ؛ فَفَرَّجْتَهُ عَنِّى، وَ کَشَفْتَهُ، وَ کَفَیْتَهُ. فَأَنْتَ وَلِىُّ کُلِّ نِعْمَه، وَ صَاحِبُ کُلِّ حَسَنَه، وَ مُنْتَهَى کُلِّ رَغْبَه. [1] «و چون صبحگاهان لشکر به نزد حسین علیه السّلام آمدند، دستهاى خود را بلند نموده و عرضه داشت: بار پروردگارا! در تمام غصّهها و اندوه ها، تو محلّ اتّکاء و اعتماد من مىباشى! و در هر گرفتارى و شدّت، تو محلّ امید من هستى! و در هر حادثهاى که بر من فرود آید و هر نازلهاى که بر من وارد شود، تو محلّ اطمینان و استعداد من مىباشى! چه بسیار از هموم و غموم خود را که دل در آن ناتوان مىشد، و حیله و چاره براى رفع آن کوتاه مىآمد، و دوست، انسان را تنها مىگذاشت، و دشمن زبان به شماتت مىگشود؛ من بارِ آن حوادث و هموم را بسوى تو آوردم، و شِکوه آن را به تو نمودم؛ به جهت میل و رغبتى که به تو داشتم و به غیر از تو نداشتم؛ پس خداوندا تو همه آنها را برطرف نمودى! و امر مرا کفایت کردى! بنابراین اى خداى من! تو ولىّ تمام نعمتها هستى! و صاحب هر نیکوئى! و منتهاى تمام رغبتها مىباشى»! خطبه امام حسین در صبح عاشورا و اتمام حجّت بر کوفیان و آنگاه حضرت مرکب خود را طلبیده و سوار شدند، و با صداى بلند بطوریکه همگى مىشنیدند چنین خطبهاى ایراد نمودند: أَیُّهَا النَّاسُ! اسْمَعُوا قَوْلِى، وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَکُمْ بِمَا یَحِقُّ عَلَىَّ لَکُمْ؛ وَ حَتَّى أُعْذِرَ إلَیْکُمْ! فَإنْ أَعْطَیْتُمُونِى النِّصْفَ کُنْتُمْ بِذَلِکَ أَسْعَدَ! وَ إنْ لَمْ تُعْطُونِى النِّصْفَ مِنْ أَنْفُسِکُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْیَکُمْ وَ شُرَکَآءَکُمْ ثُمَّ لَا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّه ثُمَّ اقْضُوا إِلَىَّ وَ لَا تُنظِرُونِ! إِنَّ وَلِىَ اللَهُ الَّذِى نَزَّلَ الْکِتَبَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّلِحِینَ. «اى مردم! گفتار مرا بشنوید! و شتاب نکنید تا آنچه حقّ شماست بر من از اندرز و موعظه، شما را بدان پند دهم؛ و عذر خود را در حرکت از مکّه بسوى شما براى شما بیان کنم! پس اگر از درِ انصاف در آئید و عذر مرا بپذیرید که البتّه نیکبخت باشید! و دیگر راه مقاتله و جنگ با من بر روى شما بسته مىگردد! و اگر عذر مرا نپذیرید و حجّت مرا کافى ندانید، پس در آن هنگام رأى خود و شریکان خود را روى هم گرد آورده، تا اینکه کار شما و امر شما بر شما پوشیده نماند؛ و سپس بدون هیچ مهلتى به من بپردازید و کار خود را یکسره کنید! بدانید که صاحب اختیار و ولىّ من خداست که قرآن کریم را بفرستاد؛ و او زمام امور مردمان صالح را در دست دارد.» پس حمد خداى را بجا آورد، و ثناى او بگفت، و درود بر پیغمبر بفرستاد، و هیچ خطیبى دیده نشد نه قبل از او و نه بعد از او که چنین با بلاغت در گفتار خود مطالب را ادا کند. و پس از آن فرمود: اوّل نَسَب مرا در نظر آورید! و ببینید من کیستم؟ و سپس به افکار خود مراجعه کنید و آن را مورد عتاب و سرزنش قرار دهید! ببینید آیا کشتن من براى شما سزاوار است؟! و آیا پاره کردن حرمت من بر شما جائز است؟! مگر من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟ مگر من پسر وصىّ پیغمبر و پسر عموى او که اوّل مؤمن و تصدیق آورنده به رسول الله و به آنچه از جانب خدا بر او نازل شده بود نیستم؟ مگر حمزه سیّد الشّهداء عموى پدر من نیست؟ مگر جعفر که به دو بال خود در بهشت پرواز مىکند، عموى من نیست؟ آیا مگر به شما نرسیده است گفتار رسول خدا که درباره من و برادرم فرمود: هَذَانِ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّه. «این دو نفر دو سیّد و آقاى جوانان بهشتند.»؟ پس اگر مرا در این گفتار تصدیق دارید و بدانید که من راست مىگویم؛ و سوگند به خدا از وقتى که دانستهام خداوند دروغگو را دشمنِ مبغوض شمرده است، سخن دروغى را بر زبان نیاوردهام (از کشتن من صرف نظر کنید)! و اگر گفتار مرا باور ندارید و این کلام را تکذیب مىکنید، اینک در میان شما کسى هست که شما را خبر دهد! از جابربن عبد الله أنصارى و أبو سعید خُدرى و سَهْل بن سَعد ساعدىّ و زید بن أرقَم و أنس بن مالک سؤال کنید! آنان به شما خبر مىدهند که رسول خدا درباره من و برادرم چنین فرموده است. آیا این معنى مانع و حاجز از ریختن خون من نمىشود؟ شمر گفت: آن کسیکه بفهمد تو چه مىگوئى، خدا را بر یک جانب عبادت کرده است! حبیب بن مظاهر در پاسخ شمر گفت: سوگند به خدا که من مىبینم تو را که خدا را بر هفتاد جانب (از شکّ و شبهه) عبادت مىکنى! خداوند بر دل تو مهر زده است. (و دیگر یاراى فهم و ادراک ندارد.) حضرت سیّد الشّهداء فرمود: اگر در این امر شکّ دارید، آیا در این هم شکّ دارید که من پسر دختر پیغمبر شما هستم؟! سوگند به خدا در میان مشرق و مغرب عالم، پسر دختر پیغمبرى غیر از من، نه در میان شما و نه در میان غیر شما نیست! واى بر شما! آیا کسى را از شما کشتهام که به طلب قصاص گرد آمده اید؟ یا مالى را از شما تملّک نمودهام، یا جراحتى و زخمى زدهام که براى تلافى آمده اید؟! هیچیک از آنان سخنى نگفت! حضرت ندا در داد: اى شَبَث بن رِبْعِىّ! و اى حجّار بن أبْجُر! و اى قَیس بن أشعَث! و اى یزید بن حارِث! آیا شما به من در نامه ننوشتید که: میوههاى درختان رسیده است! و اطراف زمین سر سبز گردیده است! اگر به سوى ما بیائى، به سوى لشکرى آماده معاونت و کمک در تحت فرمان خود خواهى آمد؟! قیس بن اشعث گفت: ما نمىدانیم تو چه مىگوئى! ولیکن براى حکم و فرمان پسر عمویت (یزید) تنازل کن؛ آنان براى تو نمىخواهند مگر آنچه را که تو بپسندى! فَقَالَ الْحُسَیْنُ علیه السلام: لَا وَ اللَهِ! لَا أُعْطِیکُمْ بِیَدِى إِعْطَآءَ الذَّلِیلِ، وَ لَا أَقِرُّ لَکُمْ قَرَارَ الْعَبِیدِ. [2] نَادَى: یَا عِبَادَ اللَهِ! إِنِّى عُذْتُ بِرَبِّى وَ رَبِّکُمْ أَن تَرْجُمُونِ؛ وَ أَعُوذُ بِرَبِّى وَ رَبِّکُمْ مِنْ کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ. [3] «حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام در اینحال فرمود: نه سوگند به خدا! چون ذلیلان دست ذلّت به شما ندهم! و مانند بردگان بار ظلم و ستم شما را به دوش نمىکشم! و پس از آن فرمود: اى بندگان خدا! من پناه مىبرم به پروردگار خودم و پروردگار شما از اینکه مرا سنگباران کنید! من پناه مىبرم به پروردگارم و پروردگار شما از هر متکبّرى که بروز پاداش و حساب ایمان ندارد». __________________________________________________ [1] «إرشاد» مفید ص 253؛ و «نفس المهموم» ص 144؛ و ملحقات إحقاق الحقّ» ج 11، ص 613،. از طبرى در «تاریخ» ج 4، ص 321؛ و ابن کثیر در «البدایه و النّهایه» ج 8، ص 199، و «مقتل مقرّم» ص 253، از ابن أثیر در «کامل» ج 4، ص 25، و از «تاریخ ابن عساکر» ج 4، ص 333؛ و ذَکَرَ الکَفْعمىُّ در «مصباح» ص 158، طبع هند که رسول الله این دعا را در روز بَدر خواندهاند- انتهى. در «أمالى شیخ طوسى» (ره) طبع نجف ج 1، ص 33، با إسناد خود از ریّان بن صَلت روایت کرده است که او مىگوید: شنیدم علىّ بن موسى الرضا علیه السّلام با کلماتى خدا را مىخواندند، من آن کلمات را حفظ کردم و در هر گرفتارى و بلائى و شدّتى که براى من پیش آمد، خواندم، آن شدّت گشایش یافت. و آن کلمات اینست: آنگاه همین دعا را نقل مىکند و در آخرش این کلمات را اضافه دارد که: فَلَکَ الْحَمْدُ کَثیرًا، وَ لَکَ الْمَنُّ فاضِلًا. بِنِعْمَتِکَ تَتِمُّ الصّالِحاتُ. یا مَعْروفًا بِالْمَعْروفِ مَعْروفٌ، یا مَنْ هُوَ بِالْمَعْروفِ مَوْصوفٌ! أنِلْنى مِنْ مَعْروفِکَ مَعْروفًا تُغنِنى بِهِ عَنْ مَعْروفِ مَنْ سِواکَ؛ بِرَحْمَتِکَ یَا أرْحَمَ الرّاحِمینَ. و این دعا را تا وَ لَکَ المنُّ فاضِلًا با مختصر اختلافى در لفظ از حضرت صادق علیه السّلام محدّث قمّى در «الباقیات الصّالحات» که در حاشیه «مفاتیح الجنان» مطبوع است در ص 381، ذکر کرده است. و نیز تا همین موضع از آن را سیّد در «مُهَج الدّعوات» ص 97، از رسول الله روایت کرده که در روز بدر خواندهاند. و نیز تا همین جا را در «مهج الدّعوات» ص 269، از حضرت صادق، و تا آخر دعا را در ص 270، از حضرت رضا آورده است. [2]ثُمَّ وَ لا أقِرُّ لَکُمْ قَرارَ الْعَبیدِ یعنى من مانند بندگان، تحمّل بار عبودیّت شما را نمىکنم و خود را متمکّن براى تمکین شما نمىنمایم. و بنابراین لفظ أقرّ و لفظ قرار هر دو با قاف است. مرحوم میرزا محمّد تقى سپهر در «ناسخ التّواریخ» در جلد حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام (طبع حروفى ج 2، ص 234) با فاء ذکر کرده است: وَ لا أفِرُّ لَکُمْ فِرارَ الْعَبیدِ و چنین ترجمه کرده است که «من از شما نگریزم»؛ و این صحیح نیست. چون لفظ لَکُمْ غلط است و باید به جاى آن لفظ مِنْکُمْ باشد، در حالیکه مىدانیم در تمام مقاتل لفظ لَکُمْ آمده است و لذا بعضى براى فرار از این اشکال إقْرارَ الْعَبید از باب إفعال خواندهاند؛ یعنى «مانند بندگان اقرار و اعتراف به بندگى شما نمىکنم.» و مرحوم سیّد عبد الرّزّاق مقرّم در مقتل خود در ص 256، لفظ لَکُمْ را حذف نموده و با فاء اینچنین خوانده است: و لَا أفِرُّ فِرارَ الْعَبید. و گفته است: ابن نما در «مُثیر الاحزان» ص 26 اینطور آورده است و سپس گفته است که با فاء بهتر است از آنچه در زبانها جارى است که با قاف مىخوانند، چون اگر با قاف خوانده شود همان معناى جمله اوّل را مىرساند که فرمود: لا أُعْطیکُمْ بِیَدى إعْطآءَ الذَّلیلِ (یعنى من دست ذلّت به شما نمىدهم). ولیکن بنا بر روایت فاء معناى جدیدى را مىرساند که من فرار هم نمىکنم . أقول: با وجود آنکه در «مقاتل» لفظ لَکُمْ وارد شده است ما نمىتوانیم آنرا نادیده انگاشته و به روایت ابن نما اکتفا کنیم. و در صورتى که با قاف بخوانیم باز تکرار معناى اوّل نیست، بلکه آن حالت تمکین عبودیّت را از خود نفى مىفرماید. و على کلّ تقدیر چون در «مقاتل» با قاف است و لفظ لَکُمْ نیز دارد همان معنائى را که ما نمودیم بهتر است که «من مانند بردگان تمکین نمىکنم و بار ستم شما را به دوش نمىکشم». [3]این خطبه را مفید در «إرشاد» از ص 253 تا ص 255 آورده است. و محدّث قمّى در «نفس المهموم» از ص 144 تا ص 146، و خوارزمى در «مقتل» در ج 1، ص 253، و سیّد عبد الرّزّاق مقرّم در «مقتل» از ص 254 تا ص 257 از طبرى ج 6، ص 242، و از «مقتل» محمّد بن أبى طالب، و از «مثیر الاحزان» ابن نما ص 26 آورده است. و شیخ طبرسى در «إعلام الورى» از ص 237 تا 238، و در «ملحقات إحقاق الحقّ» ج 11، ص 615 و 616، و از ابن کثیر در «البدایه و النّهایه» ج 8، ص 178 طبع مصر، و در ص 621 و 622، از شیبانى، و ابن أثیر در «کامل» ج 3، ص 287، طبع منیریّه مصر آورده است. لمعات الحسین، ص:62تا 70 چهارشنبه 92/8/15 .:. 3:58 صبح .:. خادمة الزهراء
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|
||
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبلاگ متعلق به مدیر آن می باشد.
|