

حضرت علىّ علیه السّلام در خطبه دیگرى فرمود:
ستایش مخصوص خداوندى است که حواسّ؛ وى را درک نکند و مکانها وى را در برنگیرد، دیدهها او را نبیند و پوششها وى را مستور نسازد، با حدوث آفرینش ازلیّت خود را آشکار ساخته و با حدوث خلقت، وجود خود را نشان داده است، همانند بودن آفریدهها دلیل بر آن است که براى او همانندى نیست، همو که در وعدههایش صادق و بالاتر از آن است که بر بندگان خود ستم کند. در باره مخلوقاتش به عدل و داد رفتار مىکند و در اجراى احکام به عدالت بر آنها حکم مىنماید، حادث بودن اشیاء گواه بر همیشگى او و ناتوانى آنها نشانه قدرت او و نابودى قهرى موجودات شاهد و گواه دوام اوست.
یکى است امّا نه به شماره، همیشگى است ولى نه این که زمانى دارد، برقرار است ولى چیزى نگهدارنده او نیست، چشم دل وى را دریابد نه حواسّ ظاهر،آنچه مشاهده مىگردد بربود ولى گواهند نه بر حضور وى. اندیشهها بر او احاطه ندارند بلکه با آثار عظمتش بر آنها متجلّى شده، با نیروى عقل مسلّم شده، که کنه ذاتش را درک نتوان کرد و اندیشههاى ژرفاندیشى را که ادّعاى پى بردن و احاطه بر کنه ذات را دارند به محاکمه مىکشد! [او بزرگ است] امّا نه به این معنى که حدّ و مرز جسمش طولانى است [او با عظمت است] امّا نه آن عظمتى که جسدش را بزرگ جلوه دهد، نه؛ بلکه شأن و مقامش بزرگ و حکومتش با عظمت است. قسمتى از همین خطبه در استدلال به پروردگار متعال از راه آفرینش حیرتانگیز بعضى از جانداران هر گاه این مردم در عظمت قدرت و بزرگى نعمت او مىاندیشیدند به راه راست بازمىگشتند و از آتش سوزان مىترسیدند، امّا دلها بیمار و چشمها معیوب است. آیا به مخلوقات کوچکش نمىنگرند که چگونه آفرینش آنها را استحکام بخشیده و ترکیب و به هم پیوستگى آنها را متقن گردانیده است و گوش و چشم براى آنان به وجود آورده و استخوان و پوستشان را نظام بخشیده.
احتجاج-ترجمه جعفرى، ج1، ص: 441تا442